سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش |
|
مستانه شد حدیثش پیچیده شد زبانش |
گه میفتد از این سو گه میفتد از آن سو |
|
آن کس که مست گردد خود این بود نشانش |
چشمش بلای مستان ما را از او مترسان |
|
من مستم و نترسم از چوب شحنگانش |
ای عشق الله الله سرمست شد شهنشاه |
|
برجه بگیر زلفش درکش در این میانش |
اندیشهای که آید در دل ز یار گوید |
|
جان بر سرش فشانم پر زر کنم دهانش |
آن روی گلستانش وان بلبل بیانش |
|
وان شیوههاش یا رب تا با کیست آنش |
این صورتش بهانهست او نور آسمانست |
|
بگذر ز نقش و صورت جانش خوشست جانش |
دی را بهار بخشد شب را نهار بخشد |
|
پس این جهان مرده زندهست از آن جهانش |
نظرات شما عزیزان:
كهير نزني حالي ازم نميپرسي
ناسلامتي نون و نمك همو خورديم
امروز با نسيم رفتيم پارك ساحلي اينقد خوووووش گذشت سوز به دلت
امتحان تيزهوشان نداريم براساس معدل ميريم تيزهوشان
دلم واست لك زده آلبالو خشكه ي من
بوووووووووووووووس
پاسخ:ووووووووووااااااااااییییییییی واقعا خوشحال شدم منم پااااااررررررررررررککککککککککککککک
